My Diaries....

شروع دوباره...!

باورم نمیشه پس فردا باید برم مدرسه....همه ی آدمای دوروبرم پژمرده و

افسرده ان...

هیچکی بهم امیدونیرو نمیده..خیلی دلم میخواد برم مدرسه تا ازاین

یکنواختی و روزمرگی دربیام...

همینم که یه مدرسه ی جدیده و تازه نمونه هم هست این خواستنو

بیشترمیکنه...

ولی نیازبه یکم انرژی مثبت و روحیه دارم....اماهیچکس نیست....!گریهگریهگریه

چندماه پیش یکی بود....میگفت دوستت دارم...!

عاشقتم...!.........هه...چه حرفای شیرین و قشنگی میزد...حیف...

حیف که دروغ بودن....

چرا دروغ میگفت؟؟؟؟چرا خیانت کرد...؟.....الان چی

نصیبش شد...؟؟کاش جواب این سوالارو میدونستم... 

ولی بازم ممنونم ازش که بهم یادداد دیگه به هیچکی اعتماد نکنم...

اشکال نداره اینا همه ماله گذشتس...من فقط یه زمینه کوچیک خوردم....

حالاکه مهر داره شروع میشه،منم یه شروع تازه میکنم....دوباره

بلندمیشم...

باامید...بایه روحیه ی عالی...خندهلبخند

برام آرزوی موفقیت کنین....بوسهبوسه 

[ شنبه 30 شهريور 1392برچسب:آغاز,شروع,دوباره, ] [ 20:30 ] [ Firegirl ] [ ]